کوچ
صدای مرغان مهاجر این روزها یادآور کوچ نا به هنگام تویه عسلکم. راستی عسلک از آن دستگاهی که به من خبر شوم نبودن قلبت را داد متنفرم دیگر. مگر میشود آدمی قلب نداشته باشد؟ ان هم عسلکِ من؟ عسلکِ مادری که همه وجودش سرشار از عشق فرزندِ ندیده اش است. دیگر اعتمادی به هیچ کدام از این دستگاهها و آزمایشات ساخته دست بشر ندارم. و هرگز هیچ عسلکی را دست آنها نمیسپارم. من ایمان دارم، همچون ایمان به یگانگی خدا، که تو هر چند آرام و آهسته ولی داشتی قلب میگرفتی از خدای مهربانت. مگر میشود خدا از روج خود در همه بدمد به جز عسلک یک ماه و نیمه من؟! میدانی عسلک اصلا تو به مامانی رفته بودی حتما...که آهسته داشتی شکل میگرفتی. مامانی هم در همه کا...
نویسنده :
شیوا
11:19