زندگی مازندگی ما، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
انتظار من برای امدنتانتظار من برای امدنت، تا این لحظه: 18 سال و 7 روز سن داره
شیواشیوا، تا این لحظه: 37 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

نبودن تو یعنی...

تو را آنقدر میخوانم که از یادم نری هرگز...که یادت پر کند هر لحظه خلوت زار ذهنم را

سلام زیبا سلام زیبای خفته ی من سلام ستاره کم سوی من   امروز باز هم دلم هوای حرف زدن با تو رو کرده ستاره. دوباره دلم برات تنگه. برای روزهای کوتاه بودنت برای شوق لحظه موجود شدنت. خدا میفرماید کافیست من بگم باش تا آن چیز موجود شود. خدا پس کو اون ب"باش من" پس چرا به ستاره من امر به بودن نمیکنی؟ وقتی بین تناقض کاری به این سهلی و سختی فکر میکنم دلم میخواد کاری کنم یه کاری اما نمیدونم چی. دلم میخواد مثلا برم یه بچه رو از تو خیابون بردارم بیارم یا بدزدمش که بگم شد. اما شدن برای تو خیلی راحت تر از اینهاست خدا جانم. مثل همین دیشب که دستور موجود بودن موجود کوچکی رو دادی که دوستم سالها منتظرش بود بدون هیچ حرکتی از خوش...
7 مهر 1394

بدون عنوان

توی همین فصل بود که عروس شدم و لباس سپید توری به تن کردم با یه دسته گل سفید، همین فصل بود که پا به این دنیا گذاشتم. باز هم اولین روز همین فصل بود که اون پله های کرم رنگ رو بالا رفتم و هر پله رو که برمیداشتم یه دلم میگفت برگرد و برو اون یکی اما میگفت ادامه بده. و من رفتم و اونجا نشستم و حرف زدم و با سوالاتش بغض کردم و شکستم. بعد نوشتن اون جملاتی که خدوم هم باورم نمیشد که من نوشته باشم برگشتم خونه اما راهو گم کردم سوار خط واحد شدم که بیام خونه اما اون ایستگاهی که باید پیاده میشدم نشدم و حواسم و باد برده بود و بعدش آخرین ایستگاه پیاده شدم جایی که هرگز ندیده بودم و حتی از کنارش نگذشته بودم. نمیدونستم کجام اما همینطور راه میرفتم و به اینکه چی شد ...
4 مهر 1394

آن که امید را از تو بگیرد همه چیز را از تو گرفته است جانم.

سلام نازنین! نازنین اینجا هوا بی تو سرد و گرفته است! ابرهای آسمان دلم هوای باریدن دارند! نازنینم اینجا دلها شادیشان را در گرو بودن تو گذاشته اند. خیلی وقته باهات حرف نزدم. حرف زدن با تو آرومم میکنه. مثل همون روزای کوتاه بودنت شادم میکنه. یادته من دو سال قبل یا بیشتر بود که با خدایت قراری گذاشتم. قرارمون هم این بود که تو اگه تا الان نیومده باشی پس نیا کلا. قرارم با خدا بماند. اما دلم هنوز آمدنت رو مخواد. هنوزم روزها کنار گلها میشینم و به آمدنت فکر میکنم. دیروز دفاع کردم. همیشه با خودم میگفتم روز دفاعم تو هستی چه در بغلم چه در دلم. اما دیروز تو نبودی. هیچ جا نبودی. نه دیروز و نه هیچ کدام از روزهای گذشته تو نبودی. ...
31 شهريور 1394

چشمهایت

کوچولوی چشم آبی من فردا راهی میشوی جانان جانم. فردا برای آخرین بار میتوانم در آغوشم بفشارمت. در میان انبوهی ا زاسترس دفاع و جراحی دندانهام و آی وی افی دیگر بدرقه ات خواهم کرد هاپوی کوچولویم. خوشبوترین گل لطیفم. نازنینم. چقدر بغلت کردم نازنین جانم. چقدر لذت داشت بوییدنت و لمس تن همچون برگ گلت. دلم پر است از تنگی دقیقه ها. دقیقه های پایانی تابستان نه چندان دلچسب. پاییز امسالم طلایی تر از همیشه بیا به بالینم.   دلم تنگه نمیدونم چی مینویسم. استرس پایان نامه بیشتر از همیشه اذیتم میکنه. سی ام دفاع دارم. نمیدونم چی میشه. دلسای کوچک خاله دو بار بیشتر ندیدمت. عزیز جانم. گلبرگ زیبایم پیشم بمان. بمان تا تمام لالایی ها ی خفه شده در س...
22 شهريور 1394

بدون عنوان

اگه این دفعه نتونم بهش جون بدم اگه نتونم نگهش دارم خودمو نمیبخشم. اما باز هم برای به وجود آوردنش و دعوتش به دنیایی که در اون مادری خواهد داشت با یک فک دررفته و ساییده شده، مادری که درد آزارش میدهد، یک مادر که نمیتواند مثل او دهانش را باز کند و با اشتها لقمه نان و پنیر را در دهانش بگذار تا کودک پنج ساله اش را به خوردنصبحانه ترغیب کند هم درو از انصاف است! این نیز خودخواهی است. اما من دوست دارم بتونم تکانی به خودم بدم. دوست دارم میزبان موجودی باشم که تو بدنم جان میگیرد. که دوباره منو متولد میکنه. دوست دارم بدونم این زاییدن زاییدن که میگن چیه! این که "تا مادر نشی نمیفهمی" چیه! دوست دارم! این بی انصافیه که نتونیم جلوی فیل شدن م...
1 مرداد 1394

دوباره سونو هیسترو

وای که چه سخته زندگی بدون نت پرسرعت بدون وبگردی و وب نویسی و نی نی سایت پلاسی و خاطرات زایمان خوندن و کلی چیزای زنونه. اما چاره چیه فعلا باید ساخت. دوستای خوبم میدونید که نت همراه اول چقدر ضعیفه الانم به زور میتونم وبلاگمو باز کنم و نمیتونم جدا جدا جواب کامنتاو بدم و دیدم اینجا یه پست کلی بذارم بهتره. دوست عزیزم نسترن جون امیدوارم چسبندگی نداشته باشی گلم. پرسیدم گفتن ممکنه با دارو رفع بشه. نگران نباش. امیدوارم به زودی مشکلت حل شه و وارد سیکل شی. سعیده جووووونم پیامت چقدر مهر و محبت توش بود دختر♥♥♥:-):-);-) خیلی ممنونم عزیزم واقعا خوشحالم کردی. ساقه و هستی عزیزم♥♥♥ مرسی که به یادم بودید...
17 تير 1394

بلاگفا

دوستان بلاگفایی، کامنتدونیتون خرابه و اصلا باز نمیشه و ارور میده. بعدشم اینکه فک کنم مطلب جدید هم انگار نمیتونید بذارید. درسته؟
30 ارديبهشت 1394