چشمهایت
کوچولوی چشم آبی من فردا راهی میشوی جانان جانم. فردا برای آخرین بار میتوانم در آغوشم بفشارمت. در میان انبوهی ا زاسترس دفاع و جراحی دندانهام و آی وی افی دیگر بدرقه ات خواهم کرد هاپوی کوچولویم.
خوشبوترین گل لطیفم. نازنینم. چقدر بغلت کردم نازنین جانم. چقدر لذت داشت بوییدنت و لمس تن همچون برگ گلت.
دلم پر است از تنگی دقیقه ها. دقیقه های پایانی تابستان نه چندان دلچسب. پاییز امسالم طلایی تر از همیشه بیا به بالینم.
دلم تنگه نمیدونم چی مینویسم. استرس پایان نامه بیشتر از همیشه اذیتم میکنه. سی ام دفاع دارم. نمیدونم چی میشه.
دلسای کوچک خاله دو بار بیشتر ندیدمت. عزیز جانم. گلبرگ زیبایم پیشم بمان. بمان تا تمام لالایی ها ی خفه شده در سینه ام را برایت بخوانم. بمان تا آغوشم را گهواره تن مخملینت کنم جانان جانم.
دلم داره میپوکه و اشکام دارن سر میخورن رو گونه.
اما تو میری گلبرگم. تو فردا میری شکوفه زمستانی ام.
پ ن : معذرت میخوام اگه کامنتها تایید نشدن مدتی بود به این خونه سر نزده بودم میام و جواب مهربونیاتونو میدم.