کاراگاه وارد میشود...
یه روزی وقتی خیلی از این روزها فاصله میگیری. همه چیزش برات خاطره انگیزه. واسه همین میخوام برا خودم بنویسم که یادم بمونه.
امروز ساعت 10 و نیم امتحان "انگلیسی با اهداف ویژه" داشتیم استادش خیلی آدم عجیبیه ولی دیگه امرزو شور عجیب بودن و درآورد و البته اوقات خوشی هم سر جلسه پر استرس امتحان فراهم کردند.
ناگفته نماند این آقای دکتر تا 7 سال قبل به مدت 6 سال انگلیس زندگی کرده و الان شدیدا ادعا داره که براش سخته خودشو با محیط اینجا تظبیق بده خلاصه این ادعای اونه دیگه. و هر جلسه کلی برامون از خاطرات انگلیسش میه از خیابونای منچستر و از لندن و دانشگاه کمبریج و از اینکه اگه اونجا میمونه الان میلیارد بود.
و کلی هم با اساتید گروه مشکل داره. و اخیرا شدیدا باهاشون لج کرده.
امروز با یک کت شلوار سبز و یه پیراهن سبز روشن و کفشهای کرم ورنی و خیلی ظاهر غیر معمول اومد سر جلسه مهمتر از همه اینکه عینکهای آفتابی شو در نمی آورد. و انگار که یه کاراگاه باشه رفتار میکرد. مثل پوارو. حرف زدنش..راه رفتنش.. اداهاش...بلافاصله هم که رسید سر کلاس با همون حالت و حرف زدن گفت فلانی لطفا برو از ماشینم موبایلامو بیار. بعد که برگه ها رو پخش کرد. کاراش جالبتر شد. و پیپشو درآرود و روشن کرد. و دیگه کلا انگیسی شد.
بعد رو به خانوم "ع" گفت خانوم "ع" اصلا حالم خوب نیست.(میخواستم بگم مشخصه استاد)
کناره پنجره کلاس پسرایی بودن که خیلی سر و صدا راه انداخته بودن و مزاحم امتحان بودن. استاد پ.ارو پنجره رو باز کرد و شروع کرده با انگلیسی فحش دادن (باز با همون تن و قیافه کاراگاهانه).......
پسرا هم همشون شکه شده بودن بیچاره استاد گرام هم اونقدر این فحشا رو با لهجه غلیظ انگلیسی میگفت و سریع که اونا اصلا نفهمیدن طبیعی هم هست اون بیچاره ها دانشجوی حقوق بودن آخه.
بعد یه 5 دقیقه هم استاد گرام جلسه رو کلا ترک کرد و به ما کاملا اجازه تقلب داد.