توهم...
این توهما از کجا کلید خورد و یادم نیست. ولی حدودا برمیگرده به یک سال قبل.
از همون موقعی که نمیدونم چرا و به چه دلیل پری های من هر بار 6-7-8 روز عقب میفته. و من توهم میزنم که بله خبریه.
فکر کنم همین توهمات بی اساسم هم هستن که این دور که عقب انداختم از روزی که عقب انداختم همه اش حالم به هم میخورد. و بعضی از علامتای دیگه ای که مشخص شد ناشی از ذهم خیال باف خودم بوده.
امسال طوری تنبل شدم که صبحها اونقدر بی حوصله و خوابالو ام که حوصله بلند شدن از تخت هم ندارم چه برسه به دانشگاه رفتن. و چون کلاسامم کمن دیگه بدتر و تنبلتر.
امروز صبح جلوی آینه که مقنعه ام و سر میکردم با خودم گفتم" آره دیگه وقتشه امروز اومدنی حتما یه بی بی شوک میخرم. خیلی تابلو علائم دارم."
عصر که کلاسام تموم شد راه مو کج کردم و رفتم وسیله مذکور و بخرم. البته دور از چشم همسر که اون نفهمه من هنوز به قول خودش در توهم به سر میبرم. و دلش نشکنه. بهش زنگ زدم که ببینم کجاست و یه وقت نیاد ببینه من نیستم و بگه کجایی منم مجبور شم دورغ ببافم. که جواب نداد و منم مطمئن شدم که هنوز اتاق عمله..و با خیال راحت رفتم خرید. و اکثر داروخونه ها بسته بودن و مجبور شدم برم داروخونه دور. و برگشتنی تو تاکسی بودم که همسر زنگ زد و گفت کجایی گفتم الان میرسم گیر داده بود بگو کجایی من بیام دنبالت. گفتم بیا فلان جام. اومد و منو سوار کرد.
استرس گرفته بودم که چطور قایمکی تست کنم؟ خلاصه با کلی امید و آرزو و توهم رفتم و تست کردم.
و همون خط ناخوشایند تکی دوبار و البته صد باره ظاهر شد.
خدایا شکرت. که از این بدتر نیست. خدایا شکرت که هستم و هستی تو دلم. این موقعها بد جور به گریه کردن تو سکوت نیاز دارم.
پس میگرنم بود عود کرده بود نه نشانه های اومدن فرشته ای که معلوم نیست آخر یه روز میاد یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟